کدامین گل به غم بسرشته تر
نویسنده:
مجید خادم
امتیاز دهید
دستی، مجید، گردنم را گرفته، میفشارد، چیزی، دستی، جیبی، گلویم را، میفشارد.
آویزانم.
خواستم چیزی بگویمت؟
نفس از گلویم بالا نمیآید. حروف. می... کلمات بر زبانم میمیرند. نمی چر...
میمیرم.
گفت : اینکه دیگه رؤیا نیس؟
پاهایم در هوا تکانتکان میخورند. با منشان نیست. به سختی، سپس به کندی تکان
میخورند.
- خواب نیس. حقیقت محضه.
- محض؟
به خودم سیلی میزنم خود را درمییابم خود را برهنه دستی گردنم را میفشارد
معلق سیلی محکمتری به صورت، خود، نه، یک رؤیا نیست که گلویم را رها کرد رها
شدم از درد به خود پیچیدم برهنه رها؟ نه. رها شدم رها شد صدایش پیچیده صدا از دور
میآید اش که وامگذار... وا.... که.... مگذار.... وا.... من.... حرفها.... محض... خا....
این.... این.... یک... مح.... اس.... متن....تت تت ت ت ت....
و بر خاک خوردم. گردی عظیم به هوا برخاست. ساکن شدم.
بیشتر
آویزانم.
خواستم چیزی بگویمت؟
نفس از گلویم بالا نمیآید. حروف. می... کلمات بر زبانم میمیرند. نمی چر...
میمیرم.
گفت : اینکه دیگه رؤیا نیس؟
پاهایم در هوا تکانتکان میخورند. با منشان نیست. به سختی، سپس به کندی تکان
میخورند.
- خواب نیس. حقیقت محضه.
- محض؟
به خودم سیلی میزنم خود را درمییابم خود را برهنه دستی گردنم را میفشارد
معلق سیلی محکمتری به صورت، خود، نه، یک رؤیا نیست که گلویم را رها کرد رها
شدم از درد به خود پیچیدم برهنه رها؟ نه. رها شدم رها شد صدایش پیچیده صدا از دور
میآید اش که وامگذار... وا.... که.... مگذار.... وا.... من.... حرفها.... محض... خا....
این.... این.... یک... مح.... اس.... متن....تت تت ت ت ت....
و بر خاک خوردم. گردی عظیم به هوا برخاست. ساکن شدم.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کدامین گل به غم بسرشته تر